09 April 2006

من بغض فرو خورده ام

مرا فریاد کن

فریاد کن

من همه آرزوها و آلام بر زبان نامده ام

مرا فریاد کن

فریاد کن

من همه دردهای به فراموشی ناسپرده ام

مرا فریاد...

من؟

من همه شور،

همه عشق،

من، تن خاکیِ به گناه آلوده ام!

مرا فریاد کن


نوشته ای بر کاغذ پاره ای، به تاریخِ نمی دانم. تنها خاطره ای مبهم از توریست شاپ منچستر